سگ ،خودخور و نگران است ، همیشه حالت دفاعی دارد و حتی لحظه ای این حالت را ترک نمی کند . . . . دائم در حال مراقبت است و هوشیارانه به اطراف توجه دارد . او یک،درونگراست و کمتر پیش میاید که احساس واقعیش را نشان دهد . مگر آنکه فکر کند نشان دادن حالت و افکار واقعی اش لازم و واجب است . او به حد افراط ،یک دنده است و می داند که چه می خواهد . اغلب ،بد گمان است و دائم دچار این وحشت است که با زبان تیز و ،ترشروئی هایش مبادا که دیگران را از خود دور کند . سگ شخصیت اصلی است و نمیتواند تحمل کند که چوب فقط مال درخت باشد . او تمایل زیادی به غرق شدن در جزئیات مسائل دارد و به انتقاد کردن در هر نوبت و حتی خارج از نوبت . اینطور بنظر میرسد که او بهرچه نگاه میکند فقط عیوب آن را می بیند . این در حقیقت به این خاطر است که او ،بدبین ترین موجود دنیاست و هیچ چیز را خارج از قوانین طبیعت نمی تواند بپذیرد . او همیشه اولین کسی است که بر علیه بی عدالتی داد سخن می دهد و اغلب شجاعت آن را دارد که از مظلومان حمایت کند . شاید که سگ در مجموع موجودی باشد بیزار از همه ، اما روح انتقادی و جنبه طنزی که در او وجود دارد و بزرگی غیر قابل انکار روحش معمولا"او را از هر نوع اتهام کوته فکری نجات می دهد . سگ قلبا"،ضد اجتماع است و از هر نوع جمعی نفرت دارد . بصورت تخیلی او همیشه تصور یک "مرده"را در ذهن بیداد می کند(از کلیه سگهای عالم بواسطه این تعبیر معذرت می خواهیم)اما این تصور نادرست است . علت آن است که سگ همیشه دچار این اضطراب است که مبادا احساسی که خود به مردم دارد به او نداشته باشند . اما علی رغم تمام این اشکالات در سگ است که ما اتحادی ازشریفترین جنبه های وجود و طبیعت انسان پیدا می کنیم . بدین معنی که سگ موجودی ،وفادار ، ،صادق و ،درستکار است . سگ عمیقا"،وظیفه شناس است . شما می توانید روی او حساب کنید و حسابتان هیچوقت غلط در نخواهد آمد . او بهتر از هر کس می تواند یک راز را مخفی نگاهدارد زیرا که حس احتیاط در او به حد کمال رسیده است . در حقیقت او از اینکه به کسی اعتماد کند یا اعتماد کسی را نسبت بخود جلب کند بهر قیمتی بیزار است . صحبتهای سگ اغلب منجر به ابتذال می شود و گاهی اوقات از این بابت سخت خود را در فشار قرار میدهد . در جمع خیلی بندرت می درخشد . اما هوشیاری او برای همه امری تایید شده است و هیچکس بهتر از او روش خوب گوش دادن را نمی شناسد . . . بعنوان یک شخصیت ، سگ باعث به وجود آمدن احساس اعتماد قلبی در دیگران است(و اعتماد کردن به او کار درستی است) . او همیشه نهایت کوشش خود را برای دیگران می کند و تا آنجا پیش می رود که حتی خود را قربانی کند . مردم بصورت یک قانون به او احترام می گذارند . مردم حق دارند زیرا که سگ شایسته این احترام است . در طول تاریخ قهرمانان عدالتخواه اغلب در زیر نفوذ علامت سگ بدنیا آمده اند . هر نوع حق کشی سگ را بیمار می کند و تا وقتی که احساس می کند کاری بر علیه این حق کشی انجام نداده آرام نمی نشیند(بریژیت باردو-متولد 1313-یکبار به تنهائی برای ایجاد شرایط انسانی تری در کشتارگاهها اقدام کرد . )سگ ،از گناه دیگران رنج می برد . بهنگام جنگ و بلا رنج می برد . هرنوع ورشکستگی و بیکاری او را دچار رنج می کند . او از گرسنگی مردم دنیا رنج می برد . او برای آنچه که اتفاق خواهد افتاد رنج می برد . خوشبختانه کمتر اتفاق میافتد که سگ قهرمان امر بی ارزشی شود زیرا که بدبختانه در چنین مواردی خیلی "سگی "رفتار میکند .(امیدواریم که این دفعه هم ما را ببخشید) . او اغلب می داند که چه می خواهد . او موجودیست اهل فلسفه و اخلاق و مخالف خوان است و توجهی به پول ندارد . وقت پولی بدست بیاورد مسلما"دست و دلباز خواهد بود . پول در واقع او را بخود جلب نمی کند . چه سگ خیابانی باشد و چه سگ ناز پرورده روحیه ای ساده پسند داردو از تشریفات بیزار است . و از اینکه ناراحت زندگی کند یا به بی پولی دچار شود و یا حتی گرسنگی بکشد ترسی بخود راه نمی دهد . حتی اگر پولدار باشد باز هم ،ظاهری ساده دارد(اما اگر اتفاقا"احتیاج به پول پیدا کند هیچکس بهتر از او راه بدست آوردن آن را نمی داند .)سگ باوفا می تواند رهبر خوبی برای یک واحد صنعتی ، تاجر فعالی برای اتحادیه ، مرد روحانی و یا مربی باشد . اما شغل او هر چه باشد ، همیشه یک سخنور واقعی را در خود پنهان کرده است . سخنوری که تصورات و نظریاتش معمولا"اصیل خواهد بود . او همچنین در صورت لزوم می تواند مردم را رهبری کند و مردم نیز با اعتماد از او پیروی خواهند کرد . زیرا در زیر هیچیک از علائم موجودی مثل او را پیدا نخواهیم کرد که با کمترین مقدار جاه طلبی شخصی بیشترین مقدار کار اجتماعی را عرضه کند . در عشق نیز سگ درستکار و ثابت قدم است . اما در تمام طول زندگی دچار مشکلات عشقی خواهد بود . . . . و این گناه از خود اوست زیرا با هیجانات ، احساسات استوار و تزلزل و دلواپسی ابدیش شریک عشقش را همیشه می رنجاند . به همین دلیل است که ما به سگ می گو ئیم انسان مضطرب و خود خور . سگ می تواند با اسب خوشبخت شود . زیرا که اسب در ازای اندکی آزادی سگ را بامسائل ذهنیش آزاد خواهد گذاشت . با ببر زندگی به جنگ آندو بر علیه آسایش دنیا تبدیل خواهد شد . این دو بنامحقیقت جوئی و عدالت خواهی با یکدیگر متحد شده و دست به ماجراجوئیهای مختلف خواهند زد . سگ در حقیقت در جریان مسائل اجتماعی اغلب خود را همگروه با ببر می بیند . در چنین مواردی سگ با کمال میل نقش یک ویلون دوم قابل را برای ببر بازی خواهد کرد بدون آنکه از قرار گرفتن در سایه او احساس ناراحتی بکند . اما با گربه آرام و متین است که سگ بزرگترین فرصت زندگیش را برای رسیدن به آرامش بدست خواهد آورد البته اگر که علاقه ای به آرامش داشته باشد . اژدها مغرورتر از آن است که تفسیرهای پر از طعنه و گفتگوهای انتقادی سگ را تحمل کند و در مورد بزها این سگ است که مردم متولد شده زیر این علامت را نمی تواند تحمل کند . سگ بز را خودخواه و سطحی میداند . سه مرحله زندگی سگ بخاطر تردیدهای او به سختی می گذرد .کودکی پر از اضطراب و جوانی پر از اشکالی دارد . در سنین میانه بیشتر از ظرفیتش کار می کند و در پیری دائم متأسف است از اینکه کاری برای انجام دادن ندارد . سگی که در روز بدنیا آمده بهیچوجه زندگی آرامتر و راحت تر از سگ متولد شب ندارد . فقط مسئله این است که سگها در شب بعداز همه کارها تازه باید نقش پاسبان را بازی کنند . قسمت اعظم نقش سگ در پرده های شب بازی می شود . . . . و در زندگی انسانی این بدان معناست که سگهای متولد در شب در حقیقتت صاحب یک نوع زندگی واقعا"سگی هستند . . . . .